English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6318 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wage standard U دستمزد استانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
wage U مزد
wage U اجرت کارمزد
wage U ضمانت حسن انجام کار
specified wage U اجرت المسمی
just wage U مزد عادلانه
wage U کار مزد دسترنج
wage U اجرت
wage U حمل کردن
wage U جنگ برپا کردن
wage U اجیر کردن
wage U اجر
wage U دستمزد
wage funds U مایه دستمزد
wage good U کالائی که نقش مزد را ایفا میکند
wage incentive U انگیزه مزد
wage income U درامد بشکل دستمزد
daily wage U مزد روزانه
wage funds U وجوه دستمزد
wage freeze U ثابت نگهداشتن دستمزد
wage freeze U انجماد دستمزد
wage flexibility U انعطاف پذیری دستمزد
wage earners U حقوق بگیران
wage earners U مزد بگیران
wage differentials U اختلاف در دستمزد
wage cuts U کاهش دستمزد
wage income U درامدمربوط بکار
wage index U شاخص دستمزد
wage rate U نرخ دستمزد
wage rigidity U انعطاف ناپذیری مزد
wage share U سهم مزد
wage stabilization U ثبات دستمزد
wage stabilization U تثبیت مزد
wage system U نظام پرداخت دستمزد
wage tax U مالیات بر مزد
annual wage U دستمزد سالانه
wage policy U سیاست دستمزد
wage market U بازار دستمزد
wage level U سطح مزد
wage determination U تعیین دستمزد
wage rate U نرخ مزد
wage costs U مخارج دستمزد
wage control U کنترل دستمزد
nonflexible wage U مزد انعطاف ناپذیر
to wage war U دست بجنگ زدن
to wage war U جنگ کردن
rate of wage U نرخ دستمزد
real wage U مزد واقعی
wage good U کالای مزدی
wage-packet U پاکتیکهحقوقرادرآنمیگذارند
to wage a campaign U لشکرکشی کردن
cash-wage U دستمزد نقدی
living wage U مزد امرارمعاش
living wage U مزد معیشت
living wage U مزدکافی برای امرار معاش
nominal wage U مزد اسمی
money wage U مزد پولی
wage constraint U محدودیت دستمزد
wage ceiling U حداکثر دستمزد
wage ceiling U سقف دستمزد
wage bill U لیست حقوق
wage earner U اجیر
wage bargain U چانه زنی دستمزد
minimum wage U حداقل دستمزد
wage agreement U موافقت نامه دستمزد
wage agreement U قرارداد دستمزد
wage price spiral U دور تسلسل دستمزد
base wage rate U حداقل دستمزد
rate of money wage U نرخ مزد پولی
wage compution day U دستمزد ساعتی
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
iron law of wage U قانون مفرغ دستمزدها براساس این نظریه که بوسیله مالتوس ارائه شده نرخ بالای زاد و ولد عرضه نیروی کار را در سطحی بالاتر از تقاضا و فرفیت تولیدی جامعه قرار داده و لذادستمزدها بسطح کاهش معیشت تقلیل میابد
wage price guideline U راهنمای مزد
wage price guideline U قیمت
rate of wage increase U نرخ افزایش دستمزد
wage price spiral U قیمت
wage profit ratio U نسبت دستمزد به سود
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
reasonable of average wage fair U اجرت المثل
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
standard U استاندارد
standard U کالای جانشین رزمی
standard U اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standard U اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard U استانده
standard U دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard U نمونه قانونی
standard U عیار قانونی استاندارد مقرر
standard U قانونی
standard U مرسوم
standard U متعارف
standard U معیار
standard U استاندارد همگون
standard U الگو
standard U مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standard U قالب
standard U مقرر قانونی
standard U نمونه قبول شده معین
standard U متعارفی
standard U نشان پرچم
standard U متداول
standard U همسان
standard A U استانداردA
standard U محدوده رنگها که در یک سیستم مشخص فراهم هستند و توسط تمام برنامه ها قابل اشتراک هستند
standard U متن یا فرم یا پاراگراف چاپ شده طبیعی که چندین بار استفاده شود.
standard U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
standard U نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود
standard U اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard U حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard U تابعی که یک تابع که زیاد اجرا شود را اجرا میکند مثل ورودی صفحه کلید یا صفحه نمایش
standard U طبیعی یا معمولی
standard U معمولی
standard U همشکل
standard U واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند
standard U همگون یکنواخت یکجور
standard U یکسان معیار
standard U نورم مقیاس
standard U قسمت ساکن دستگاه
standard U سنجه
standard error U خطای استاندارد
standard load U بار تنظیم شده
standard load U بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard measure U اندازه استاندارد
standard method U روش استانده
standard metre U متر قانونی یا قبول شده
standard motor U موتور معمولی
standard motor U موتوراستاندارد
standard ohm U اهم استاندارد
standard language U زبان متعارف
standard item U اقلام نمونه یا استاندارد یامطابق معیار تعیین شده
standard interface U رابط استاندارد
standard error U خطای معدل
standard error U خطای استانده
standard feature U خصیصه متعارف
standard form U صورت متعارف
standard function U تابع استاندارد
standard error U خطای پایه
standard gauge U اندازه معمولی
standard interface U واسطه استاندارد
standard pascal U پاسکال استاندارد
standard penetration U ازمایش نفوذی استاندارد
standard pitch U گام استاندارد
standard stimulus U محرک معیار
system standard U معیار سیستم
standard subroutine U زیرروال متعارف
standard time U وقت بین المللی
standard time U ساعت بین المللی ساعت استاندارد
standard time U زمان استانده
standard time U زمان رسمی
standard trench U سنگر معمولی
standard specification U مقررات استاندارد
standard specification U دستورات استاندارد
standard solution U محلول استاندارد
standard price U قیمت استاندارد
standard price U قیمت پایه
standard class U درجه استاندارد
standard rate U نرخ استاندارد
standard rudder U 51 درجه سکان
standard section U پروفیل استاندارد
standard lens U نفراستاندارد
system standard U استانداردسیستم
standard error U خطای معیار
inductance standard U متعارف اندوکتانس
inductance standard U اندوکتانس
gold standard U نظام پایه طلا
gold standard U نظام پولی طلا
gold standard U پایه طلا
gold standard U واحد طلا
frequency standard U استاندارد فرکانس
floor standard U چراغ پایه دار
living standard U سطح زندگی
magnetic standard U اهنربای استاندارد
paper standard U پول رایج مملکت
secondary standard U استاندارد ثانویه
standard resistor U مقاومت استاندارد
resistance standard U مقاومت استاندارد
primary standard U استاندارد اولیه
portable standard U چراغ ایستا
portable standard U چراغ مطالعه
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
floor standard U لامپ پایه دار
escort of the standard U گارد پرچم
escort of the standard U گارد محافظ پرچم
standard of living U استاندارد زندگی
standard of living U سطح زندگی
double standard U قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
standard bearers U پیشوا
standard bearers U علمدار
standard bearers U پرچم دار
standard bearer U پیشوا
standard bearer U علمدار
standard of living U معیار زندگی
de facto standard U سسهای اعتبار به آن ندارد
calibration standard U استانداردتنظیم
calibration standard U اندازه کالیبراسیون
calibrating standard U تنظیم شده به صورت استاندارد
bimetallic standard U پایه پولی دو فلزی
basic standard U استاندارد اولیه
american standard U کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
american standard U Interchange forInformation Code
Recent search history Forum search
1Finally, standard notation is used throughout, with clarifications provided as needed.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com